لحظه تولد من به همان ثانیه ای برمیگردد که

تو...

برای اولین باربه من گفتی...

*دوستت دارم*

چه خوش خیال است.!

فاصله رامیگویم..

به خیالش تورا ازمن دورکرده!!

نمیداند جای تو امن است..!اینجا در*قلب من*

کنارم که هستی

زمان هم مثل من دستپاچه میشود

عقربه هادوتایکی میپرند

اماهمین که میروی

تاوان دسپاچگی های ساعت راهم من باید بدهم

جانم رامیگیرند ثانیه های

بی تو....

عطرتنت روی پیراهنم مانده...

امروزبوییدمش عمیق-عمیق..

وباهرنفس بغضم راسنگین ترکردم

وبه یادآوردم که دیگر..

تنت سهم دیگریست و..

غمت سهم من...

سرمیزشام..

یادت که می افتم بغض میکنم...

اشک درچشمانم حلقه میزند...

همه متعجب نگاهم میکنند...

لبخندمیزنم ومیگویم..

چقدداغ بود!!

مهم نیست که تو بامن چه میکنی...

بیا ببین...

برای تو

من باخودم چه میکنم...!

هیچکس شبیه تو نیست!!

هیچوقت...هیچکس...

شبیه تو تنبوده و نیست...

تونیستی واین بی رحمانه ترین امتحان خداست...

دیدن عکس تو تمام سهم من است از*تو*

آن راهم جیره بندی کرده ام...

تامبادا..

توقعش زیاد شود!!

دل است دیگر...

ممکن است فردا خودت را ازمن بخواهد

آیینه پرسید که چرا دیرکرده است نکند دل دیگری اسیرش کرده است؟

خندیدم وگفتم..اوفقط اسیرمن است تنها چند دقایقی تاخیر کرده است..

گفتم..امروزهوا سرد است شاید موعدقرار تغییرکرده است خندید به سادگیم آیینه گفت..احساس پاک تورا زنجیر کرده است

گفتم..ازعشق من چنین سخن مگوی

گفت..خوابی سالها دیرکرده است

درآیینه به خود نگاه میکنم..آه..عشق تو عجیب مرا پیرکرده است..

راست گفت آیینه که منتظرمباش

او برای همیشه تاخیرکرده است..!

گرما یعنی...

نفسهای تو...

دستهای تو...

آغوش تو...

من به خورشید ایمان ندارم..!

دختر است دیگر...گاهی دلش میخواهد بهانه های الکی بگیرد..

به هوای آغوش تو...

شانه های تو...

که بعد تو آرام خیلی آرام...

درگوشش زمزمه کنی...

ببین من *عاشقتم*

هیجانیست...

اینکه میان دستانت...

لحظه ای چشمانم را ببندم...

ودنیا به سکوت صدای نفسهایت فرو رود...

آغوشت علم را زیر سوال میبرد...!

آنقدر آرامم میکند

که هیچ مسکنی جایش را نمی گیرد...

هیچ میدانی؟....

زیباترین عاشقانه وقتی است که..

اسمم را با میم به انتها میرسانی؟؟!!

تو رفتی ودوست داشتن هایم...

زیرپایت له شد...ومن

بی تو چه تنهاشدم..

وبه دنیا نشان دادم که من مجنون ترین لیلای عالمم

پرواز را دوست دارم...

وقتی از ارتفاعات لبانت...

به عمق آغوشت سقوط میکنم...

چه سقوط دلنشینی...

راستی میدانستی...

سقوط راتو یادم داده ای..؟!

احساسم را نمیفروشم...

حتی

به بالا ترین بها..!

ولی..آنگونه که بهخواهم خرج میکنم

برای آنی که لایق آن است

بدترین درد مردن نیست دلبستن به کسی است که سهم تو نسیست